کتاب پرده نوشته شده توسط میلان کوندرا می باشد.این داستان درمورد پسری نوجوانی است که مادربزرگ مسن و نابینا خود را به گردش برده است. و مادربزرگ در خیابانی راه میروندو پسرک هر چند بار یک دفعه میگویدکه مادربزرگ مواظب خودت باش یک درخت در اینجا قرار دارد .پیرزن برای آنکه فکرمیکند که درجنگل راه را طی می کند میپرد و می جهد .عابران وجود داشته پسر کوچک را سرزنش میکنند.پسرم برای چه این گونه با مادربزرگت حرف میزنی و رفتار می کنی. و پسر هم در پاسخ میگوید که مادربزرگ خودم می باشد.هر طوری که دوست داشته باشم با او رفتار خواهم کرد.و هم اکنون در دید و نظر خود داشته باشید که پسرک همان رماننویس می باشد و مادربزرگش همان رمانش...