کتاب تقدیر چنین بود نوشته بود نوشته دافنه دوموریه است.انور دختر بسیار کوچک خانواده بود که دوستدار بسیار زیاد ریچارد شده بوده است . پسر کوچک وحشی زیبا و جنگ طلب آنها هر دوی آنها بی باک هستند که در جلو چشم مردم عشق خود را نمایان کرده اند. و تصمیم گرفتند که با هم ازدواج کنند . ولی چند روز پیش از که عروس شدن و انور از اسب پایین افتاده و واسه ی تمام عمر بیمار و رنج می شود و از مجبور به این می شود که از ازدواج با ریچارد خودداری کند .نمایان خواهم کرد که با وجود داشتن غلطها و مشکلات و کوتاهی کردن و رفتار تلخش امکان داشت که بانویی او را با همه ی قلب و ذهن و جسمش دوست بدارد و من آن زن نیز می باشم ...